ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هوالغریب...
من از تمامِ دنیا
تنها و تنها آن دایره ی قهوه ای چشمان تو را می خواهم
وقتی که در شفافیتش
بازتابِ عکس خودم را می بینم...
*کوتاه تر از همیشه ولی پر حرف تر از تمام این سال ها...
...
چقدر محشر بود


خوشبحالش که تمومه دنیای تو إ
بازتاب عشق
انعکاس عشق
شفافیت عشق
محشر بود
خیلی قشنگه این بازتاب...
فوق العادست...
محشره...
چقدر دلم امشب هوایی شده ...
خیلی...
سلااااااااااام فاطمه بانو...
..ممنونم فاطمه.
امیدوارم که حالت بهتر باشه خانومی..
دیشب جمکران...یه حالی بود...به یاد تو و اوی زندگیت هم بودم.
به یاد همه بچه ها بودم.
به نیتتون نماز آقا رو هم خوندم.
------
پیش شهدا هم خیلی سریع اومدید توی ذهنم..
------
خلاصه دیشب جمکران دیگه ای بود فاطمه...
و من با تموم روسیاه بودنم ، بیادتون بودم.
ممنونم از دعاهات در حق من و عسلی جونم.
سلااااااااااااااااام لیلیا خانوم...
ممنونم...شکر...خوبم
خوش بحالت...این روزا خیلی دلم یه جای زیارتی می خواد ولی این روزا همش تو تنهایی خودم خودمو تصور می کنم این جور مکان ها...خیلی سخت شده...
ممنون که به یادمون هستی...از طرف خودم و بقبه بچه ها ازت ممنونم...
به خودتم گفتم که دعا کردن تنها کاریه که از دستم بر میاد...
امیدوارم خوبه خوب به همه چی فکر کنی لیلیا...
نمی دونم ولی از من میشنوی یه بار تموم اتفاقات رو با عقلت مرور کن نه با دلت...شاید به یه نتیجه دیگه برسی و بهت کمک کنه...
آدم همیشه هم نباید با دلش بره جلو تو زندگیش...مخصوصا وقتی به جایی میرسه که حس میکنه هیچی سره جاش نیس...اون وقت وقتشه که مرور کنه همه چیزو ...
سلامممم
تتتتت دارم.
چقدر اومدن اینجا رو دوست دارم
چقدر دوستاتو و نظراتشونو دوست دارم
درست که گاهی مثل حالا چشام بارونی میشه ولی ....
خیلی دوستتتت
سلام دوست عزیز...
نظر لطفته مژگان جان...هم نسبت به من هم دوستان هم مطالب وب...
سبز باشی خانومی...
سلام فاطمه خانم عزیز
وسپاس ازحضورولطف سرکار
چندروزی غیبت داشتید دلتنگ خواندن اشعار جدیدتان بودم
کوتاهتان یک کتاب حرف دارد با زیبائی تمام وارزشمند
شکوفاباشید
سلام استاد عزیز...
درگیر امتحانات بودم برای همین هم غیبت داشتم...
لطف دارید نسبت به نوشته های من...
چقدر این شکوفا باشید گفتن های شما برای من قشنگه...
چقدر.. چقدر قشنگ
خوبی فاطمه؟!
شکر...میگذره نازنین...
به حرمت خیلی چیزها میگذره...
مثلا همین چشمایی که ازشون نوشتم...
تو چطوری؟!
خوبی؟
دیگه نه عقلی برام مونده نه دلی...
فقط دارم میرم جلو..
هروقت میخوام بمیرم ، شهدا و اهل بیت نگه ام میدارن و جوری که خودشون میدونن یکم ارومم میکنن..
همین فاطمه...
این حرفو هیچ وقت نزن لیلیا...هیچ وقت...
تو هم عقل داری هم دل...
چیزی که نداری به نظرم یکم باوره خودته...
تو انقدر که عسلی رو باور داری خودتو باور نداری...
به نظر من نکته ای که این وسط هست همینه...کاش یکم هم خودتو قده عسلی باور داشتی...
تو یک رابطه یه باور دو طرفست که اونو خوب میسازه...
باور کن...
انقدر هم حرف مردن نزن...
کسی که عشق ارباب تو دلش باشه انقدر زود جا نمیزنه....
همه وجودم له شد..

حتی باورم....
حرفت درسته..اما ...
مطمئی من زود جا زدم!؟!!!!!!
ممنونم بابت همه راهنمایی هات و همه ی دعاهات..
من که کاری نکردم
فقط دوست ندارم کسی که این قدر عشق ارباب تو دلشه این همه غصه دار باشه
همین
خوده ارباب میدونه ...میدونه زود جا نزدم..
منظور منو اشتباه برداشت کردی...
من فقط گفتم حرف رفتن نزن و در این مورد زود جا نزن...
رفتن فقط و فقط دست خوده خداست...
پس وقتی هستی یعنی باید باشی...چون می خواد که باشی...
و غیر این خوب نیست...
وگرنه مشکلات واسه همه هست...
ناراحت شدی بانو...
من اشتباه برداشت نکردم..میدونم...
همه رو میدونم...
ببخش.
نه....دلیلی واسه ناراحت شدن ندارم...
پس اگه می دونی یکم منظقی تر باش خواهشا...
اینقدم نگو ببخش...
فقط یکم منظقی باش...یکم...