ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هوالغریب...
.
ماهی فقط به عشق دیدن ماه امده بود…
ماهی هنوز هم گوشه ی دلش جایی برای ماه دارد…
ماه در دل ماهی هک شده است…
ماهی بود و ماه و اتوبان های پایتخت…
همان شهری که تنهایی های ماهی را خیلی دیده بود.. تمام اتوبان هایی که اشک های پنهانی ماهی را دیده بودند... و تونل توحیدی که دادهای ماهی را شنیده بود..
همان شهری که برای ماهی پر بوده از حس های مختلف…
اما این بار ماهی ساکت شده بود... ماه حرف می زد ولی ماهی به سکوت رسیده بود... چشمانش را پشت عینک سیاهش مخفی کرده بود که ماه متوجه اشک هایش نشود… نگاهش را فقط دوخته بود به جاده….
مدت هاست که ماهی به سکوت رسیده است و دارد در این سکوت تمام می شود...
ولی امیدش به خد ا است...
ماهی دیگر یاد گرفته است که حرف نزد و سکوت کند...
زندگی ماهی اسیر جبر شده است و ماهی دلش می خواست که ماه را بردارد و ببرد یک جای دور... یک جای دور که با ماه بنشیند و در سکوت یک دل سیر حرف بزند....
بشکند این سکوت را و حرف بزند... حرف بزند و حرف بزند...
آنقدر حرف بزند و به پهنای صورت اشک بریزد ولی چه بگویم که زندگی ماهی را ساکت کرده است...
ماهی میخندد و زندگی می کند....
اصلا همان بهتر که هیچ کس اشک های ماهی را نمی بیند... همان بهتر که فقط اتوبان های شهر اشک های ماهی را می بینند... این شهر بزرگ و پر از شلوغی برای ماهی کوچک شده است... ماهی دلش از تمام این شهر گرفته است...
همان بهتر که ماهی هیچ شانه و آغوشی ندارد که پناه شود بر بی پناهی هایش... همان بهتر که ماهی هیچ کس جز خدایش را ندارد...
ماهی یاد گرفته است که دوام بیاورد....
ماهی یادگرفته است رسم این دنیارا....
ماهی تنها خدایش را دارد و این برای تمام بی پناهی های ماهی بس است....
خدای خوبم
خدای ماهی کوچک ات...
خدای بی پناهی هایم...
خدای بی کسی هایم...
می دانی که جز تو مدت هاست همدمی ندارم... هم صحبتی ندارم....
در آغوشم بگیر ... در آغوشم بگیر ...
تو اشک هایم را پاک کن... تو این اشک ها را پاک کن... همین اشک هایی که وسط کارهایم مرا کشاند به سوی لپ تام و سنگ صبورم...
بعد از آنگه ماه را رساندم رفتم سراغ کارهایم و درست وسط کارهایم به خودم آدم دیدم که اینجایم و بغض کرده ام....
اما این رسم روزگار است..
ماهی دوام می آورد....
ماهی خدایش را دارد...