.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

یک مرد ِ واقعی...

هوالغریب...



از کعبه آمده بود...از این بالاتر!!!!


یک مرد ِ واقعی آمده بود...


محل تولدش کعبه بود... در پس تمام آن روزگاران آمد تا یار باشد...آمد تا همراه باشد...آمد تا به جهانیان ثابت کند...آمد تا خیلی چیزها را ثابت کند...آمد ولی...


ولی همیشه غریب ماند...


تا وقتی فاطمه اش بود پناهش بود...همان فاطمه ای که امانت ِ رسول خدا بود در هجرت ِ مکه به مدینه به وجود پر از مردانگی ِ علی...همان سفری که رسول خدا فاطمه اش را در آن سفر به علی سپرد...همان فاطمه ای که در آن هجرت همراه ِ علی بود و بعد از همان سفر بود که عاشق ِ فاطمه ی رسول خدا شد... و مهریه اش شد آب...


و بعد زندگی آغاز شد...عشق آمد...   علی بود و فاطمه ...


نه سال زندگی بود ... از وجود ِ همان ها بود که حسن آمد...حسین آمد...زینب آمد...


و بعد فاطمه اش رفت...

رفت و او تنها شد...رفت و او ماند و یادگار های فاطمه اش... حسن ِ فاطمه ... حسین ِ فاطمه ... زینب ِ فاطمه... ام کلثوم ِ فاطمه...


و حال هنوز که هنوز است این حدیث قدسی تمام وجودم را می لرزاند که:


** یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما **



ای احمد، اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم ، و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم.



اما چه بگویم که علی همیشه ناشناس ماند... اگر بنا به شناختنش بود که او هیچ گاه درد و دلش را با چاه نمی گفت...


اگر بنا به شناختنش بود که شب گرد کوچه های نجف نمی شد...


اگر بنا به شناختنش بود که حرم پر از امنیت و شکوه محضش این همه سرگشتگی به جان آدمی نمی انداخت...


اگر بنا به شناختنش بود که وادی السلام در کنار حرمش نبود...


شاه ِ نجف تا همیشه ناشناس است و غریب...


آن مرد همیشه غریب است و ناشناس...


چه بگویم که از او تنها و تنها نامش مانده است...تنها نامش را عده ای نامرد بر دوش به یدک می کشند...


هنوز راه خیلی مانده است تا فهمیده شود وقتی که مردی همدمش می شود یک چاه یعنی چه...

هنوز خیلی راه مانده است تا فهمیده شود آن که علی را می شناسد مرامش علی وار می شود...


هنوز خیلی راه مانده است تا فهمیده شود امثال میثم طمار ها علی را شناختند....همان میثمی که سال ها درختی را آب می داد و شاهد قد کشیدنش بود که علی به او گفته بود روزی از آن به دار آویخته خواهد شد ... و همان هم شد...


هنوز خیلی راه مانده است...



علی وار زیستن مرد می خواهد...

علی وار زیستن مردانگی می خواهد...همان دست مردانگی هایی که روزی باعث شد مهربان ترین ارباب برای این که زنی از دست یزید در امان بماند او را به عقد خود در بیاورد...


هنوز درک ِ این حرف ها مرد می خواهد...


یک مرد ِ واقعی...





*** عید غدیر که بزرگ ترین عید ما شیعه هاست رو به همتون تبریک میگم ***




و مثل همیشه میگم که:

در حق هم دعا کنیم...



+ من مست ِ مستم

بابا حیدر مدد...



+ چقدر اسم بابا حیدر امروز به تموم وجودم نشست...


التماس دعا دوستان...

نظرات 8 + ارسال نظر
فریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:41

اووووووووووووووووووووووول

آفررررررررررررررررررررررررررررررین...

جایزه هم داریما واسه شوما

هم جایزه داریم هم عیدی...


بعله

بگو تا بفرستم برات جایزت رو

فریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:42

اصن برو حالشو ببرا

چقده زود ما فهمیدیم


خب دیگه عیده و اینا
اون چایی شیرینیا تموم شد کیک و شام و ناهار می خوایم الان دیگه


بعدشم تازشم عیده یهووووووووووووووووووووووووو


عیدی بده

بعله...
خیلی هم زود بود

اووووووووووم...
باشه ...چشم...ولی میگم توی ِ فسقلی میتونی همه ی اینارو بخوری آیا؟

من که تمومش رو بهت میدم ولی کیه که بخوره؟

من که سید نیستم...
ولی چشم...

تو عیدی نمیدی بهم؟

نیگا چه بچه ی خوبیم...

تازه دست به گازم نزدم

یه همچین فاطمه ی مراقبی ام من!!!!

فریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:44

علی
نجف
وادی السلام...

علی
نجف
مسجد کوفه

علی
نجف
کمیل...

علی
فاطمه
آسمون

علی
فاطمه
حسن

علی
فاطمه
حسین

علی
فاطمه
زینب

علی
فاطمه
ام کلثوم

علی
فاطمه
محسن...



علی
نخل
چاه


علی
علی
علی

علی
علی
خدا...

علی
علی
علی

نه فقط بنده به ذات ازلی مینازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست که خدا هم به علی می نازد...

خدا هم به علی می نازد
خدا هم به علی می نازد...
خدا هم به علی می نازد
...
....
...

فریناز پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 13:52

راستی

چطوری دختر خوببببببببببب؟؟؟

از دست تو

اصا مردم از خنده ها

خوووووووووبم دختر خوووووووووووووووووووب

تو چطوری دختر خوووووووووووووووووب؟

نگین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 23:33

تبریک فاطمه...

منم تبریک میگم بهت نگین

الــــــی ... جمعه 3 آبان 1392 ساعت 10:04 http://goodlady.blogsky.com/

عیدت مبارک...

ممنون بانو

عید تو هم مبارک

محمدرضا شنبه 4 آبان 1392 ساعت 09:46

سلام
عیدت با تاخیر مبارک
فقط عیدی یادت نره .
خوردنی هارو که این فسقلی خورد

سلام
عید شمام مبارک

من که سید نیستم که عیدی بدم

نوش جونش باشه بچم
خودم همشو دادم بهش بخوره

مژگان شنبه 25 آبان 1392 ساعت 14:10 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

ممنونم ازت که وقت گذاشتی و خوندی همرو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.