.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

بهمن


هوالغریب...



در ادامه مطلبی که در مورد آسمون یا بهتر بگم بهشت بالای سرمون نوشتم امروز میخوام  براتون از یه جنبه ی دیگه ی آسمون بگم...امروز تصمیم گرفتم که هر ماه در مورد صورت فلکی همون ماه توضیح بدم...دی ماه که گذشت وگرنه از صورت فلکی ماه تولد خودم شروع می کردم به توضیح دادن...اما الان که بهمن هستش از صورت فلکیه این ماه شروع می کنم...


البته باید این نکته رو هم خدمتتون عرض کنم که صورت های فلکی تو آسمون به دو دسته تقسیم میشن:صورت های فلکی دایره البروجی و صورت های فلکی غیر دایره البروجی که اولین دسته شامل 12 صورت فلکی میشه که همون ماه های خودمونه و بقیه ی صورت فلکی ها جز دسته ی دوم قرار می گیرن...که در مجموع ما 55 صورت فلکی داریم...البته این 55 صورت فلکی صورت های فلکی اساطیری هستن...یعنی صورت هایی که اسطوره دارن...اما امروزه تعداد صورت فلکی های شناخته شده 88 عدد هستش...


خب...شاید اکثرتون بدونید که هر کدوم از ماه ها یه صورت فلکی در آسمون دارن که تموم این ها ریشه ی یونانی داره...و اما اسم صورت فلکی ماه بهمن دّلو هستش...


البته باید یک نکته ای رو خدمتتون عرض کنم و اونم این که صورت های فلکی هر ماهی مثلا بهمن الان تو آسمون قابل مشاهده نیست...چون که وقتی در یک ماهی باشیم خورشید در اون صورت فلکی قرار می گیره و به همین دلیل هم در روز قابل مشاهده نیستن...و میشه گفت بهترین زمان برای دیدن صورت های فلکی زمستون فصلی مثه تابستون هستش...


خب در توضیح این صورت فلکی باید خدمتتون عرض کنم که نام دیگه این صورت فلکی آبریز هستش و وقتی تو آسمون مشاهدش می کنید مردی رو می بینید که جامی رو در دست داره و آبی از اون در حال ریختنه(البته خودم کاملا قبول دارم که این صورت فلکی شبیه اسمش نیست...بر عکس جبار که عین خودشه!!!)(قابل توجه آن فرد عزیزی که میگفتن شبیه اسمش نیست!!!!)ولی خب این تقسیم بندی ها نتیجه ی دیروز و امروز نیست...و خب گاهی خودمم میمونم که چرا این اسم رو انتخاب کردن...اما خب دست من که نیست...


و شاید براتون جالب باشه که بدونید هر کدوم این ها در اساطیر یونان اسطوره های زیادی دارن و مدت ها قبل یکی از علایق من خوندن متن های قدیمی انگلیسی بود که در مورد این اساطیر توصیح می داد...و اما در توضیح اسطوه این ماه باید بگم که این موضوعات چون فقط علاقه میخاد و البته طولانی هم هستن از گفتنشون اینجا صرف نظر می کنم...چون اگه بخوام اسطوره این ماه رو بگم خودش دو صفحه میشه...


اما در توضیح ستاره های این صورت فلکی باید بگم که در مجموع این صورت فلکی جز صورت فلکی های کم فروغ آسمون هستش... و در این صورت فلکی یک خوشه ی ستاره ای به اسمM2 قرار داره و این صورت فلکی دو تا سحابی رو هم در خودش جای داده...


این یه شرح خیلی خیلی مختصری بود از این صورت فلکی...


در پایان تموم آپ های آسمونم باید بگم که در مورد آسمون حرف زیاده واسه گفتن...


و این که از بهشت بالای سرتون لذت ببرید...




***در انتها ازین طریق و به بهانه ی گذاشتن این مطلب تولد سیما(دختر عموم)(روزگار رنگی من) که 19 بهمن و تولد فریناز که 29 بهمن هستش رو تبریک میگم و براشون بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم به تموم خوبی ها برسن...



نظرات 32 + ارسال نظر
خوده خودم سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 23:35 http://www.tahnayiyam.blogsky.com

بله!
شما بازم مفید بازی دراوردی؟!!

دیگه ما اینیم دیگه!!!

فخر فروشم خودتی!!!

خوده خودم سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 23:37

بازم به جبار گیر دادیا ولی

آقا نیس دیگه!
دهه
چه معنی داره ؟

شوما منو نیگا اصا!!

خب دوس دارم جبارو!!!

من تابستونا دمه سحر به عشق دیدنش از خابم میزنم که برم ببینمش...
چون تابستونا میدونی که نمیشه دیدش...

خیلی خوبم هست...

چشم...

خوده خودم سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 23:40

زبون درازی!

زبون درازیای اینجا قشنگ نیس
دوس ندارم!

خوده خودم بهتر ترشو بلتم!!

ما ازین کارای بد بد نمیکنیم...

بله دیدیم زبون درازیای شمارو...


زبون درازی به سبک خوده خودم

(برنامه امشب سینماهای اینجا و اونجا و هرجا)

(از شمام عین فریناز هر روز داره ی فیلم میادا...حواستونم جمع کنید اونم در این روزگار)

خوده خودم سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 23:42

در پایان نیز ارادت خود را اعلام میداریم!
نیگا:

مام ارادت خود را اعلام داشتیم
این گونه(این شکلی نیس؟)

ببخشید این است عرض ارادت ما:
(وختی من عرض ارادت می کنم)(دیدی چی شد....از منم که فیلم اومد)


خب دیگه لودگی بسه...شب همگی قشنگ...

غریبه چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 08:08

فاطمه عزیزم منم میخوام امشب از بهشت بالای سرم لذت ببرم.میخوام امشبخدا رو توی اسمونا ببینم پیدا کنم.مرسی از اطلاعات خوبت.(راستی اولین سایتی رو که بعد از وارد شدن به اینترنت بالا میارم وبلاگ شماست)

چه قدر خوشحالم که میخواید از امشب این کارو بکنید...

و باعث خوشحالی بازم که این اول میاین اینجا...

ممنون...خیلی

فریناز چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 10:22 http://delhayebarany.blogsky.com

خدمتتون عرض کنم که() ما الان از اون اسطوره هه میخوایم بدونیم خب! چیکار کنم الان؟
ببین من زبانم مثل تو تافلی نیست بخوام متن فینگلیش بخونما.گفتم که نگی خودت برو بخون و این حرفا

چشم بانو...اسطوره هم میدیم خدمتتون...


اتفاقا متن ترجمه شده میام میدم بهت...چون متنای قدیمی زیادی فینگلیشن...

میام وبت و واست اسطورشو میگم....

فریناز چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 10:23 http://delhayebarany.blogsky.com

من یه سوال فنی دارم آقا!
تو و خود خودش با هم تبانی میکنین که همیییییییییییییییشه اول میشه؟

آقا قبول نیستشا
منم میخوام (نه میخام!) اول بشم خو
نیگا
چه بهم میادا

سوال فنی شما کشته مارو...

بله...لو رفتیم؟
خو چیه مگه؟

چشم...میتونید با خوده خودم() صحبت کنید و ازشون بخواید که شمام اول شید هر چند که هستید

بهتونم خیلی میاد...عینکتو از کجا خریدی؟
منم میخام ازین عینکا

فریناز چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 10:25

تااااااااازشم دست شما درد نکنه
چرا زحمت کشیدین
چرا بیشتر ندادین بنزو توییتا ندادین کنار دریا ندادین

سیما جون تولد خودتم مباااارک

اصلا عقشه و دخترای بهمن

خواهش میشود....

وظیفه بود...دیگه ما از بین دختر عموهامون(تعدادشونم زیاده ها) یه سیما رو بیشتر از دختر عمو میدونبم دبیگه...

شمام که فرینازی دیگه...

من در کل زمستونو دوس دارم اما دی و بشترا

فریناز چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 10:27

میگما فاطمه خوبه تو کارگردان نشدی رفتی زبان دان شدی وگرنه هر روز یه فیلم و دیگه منم که سوپراستار میشدمو و وقت نمیکردم جوابتو بدم و تااااازشم امضا هم بت نمیدادمو و از دور فقط بای بای میکردم و تو هم کارگردان و مجبور بودی هی فرط و فرط به من دستمزدای آنچنانی بدی و ....


وااااای یه نفس نوشتما

آره دیگه...
البته ما فیلم نمیساختیم اگرم میساختیم میرفتیم یه فیلم جایزه بگیر (استعاره از فیلم جدایی نادر از سیمین) می ساختیم که نامزد اسکار شیمو بریم ازمون عکس بگیرنو تو دنیا معروف شیمو جو بگیرمونو بریم با آنجلینا جولی دست بدیمو ازین کارا دیگه....

مام به نفس نوشتیم...

تازه بعدشم یکی مثه گلشیفته ازون کارای بیخود کنه اون وخ به عنوان یه کارگردان مطرح میرم یه فیلم میسازم از اول تا آخرش این حرکتشو زیر سوال میبرم که تش که چی خو؟

(البته بند آخر حرفام گریه داره ها در واقعیت ما شوخی گفتیم ولی)

فریناز چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 10:27 http://delhayebarany.blogsky.com

خب دیگه بریم به کارامون برسیم.طبق معمول آشپزی در خدمت ماست دیگه

فهلا باااااانو


وااااااای....
پس توام که مثه من یه پا آشپزی...

منم هم اگر مامانی نباشن یا نرسن آشپزی در خدمت ماست...و گاهی هم هستنا ولی میگن میخواستی خوشمزه نپزی تا سفارش نگیری!!!!

خلاصه که آشپزی با ماست...

خوده خودم چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 12:04

نچ!
را نداره!


(وقتی خوده خودم عصبانی میشود!)

(وختی خوده خودم استعدادهای خود را رو میکند!)

مام بلدیما!

(وختی خوده خودم بلت میشود)

همین کارارو میکنی سینماتونو جمع میکنن دیگه!

او او ...

آقا ما تسلیمیم...

(وقتی فاطمه می ترسد از خشم خوده خودم)

آقا هر چی شوما بگی اصا....


شما تاج سر

غزل چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 12:55

بهشت آسمونی ام جالب. همیشه وقتی میریم لروز شبا به آسمون پر از ستارش نگاه می کنم وافعا به ادم ارامش میده

درسته...خیلی آرامش داره...و این آرامش رو در هیچ جای دیگه نمیشه پیدا کرد...مخصوصا اگه شرایط واسه دیدن خوب باشه...به دور از شهر...مثل کویر...

بی نظیره غزل

غریبه پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 08:20

فاطمه عزیزم دیشب هوای شهر مون بارونی بود .من عاشق بارونم.وقتی بارون میاد سرمو به طرف اسمون می کنم.چشامو می بندم ودقیق به صدای بارون گوش میدم .و فقط و فقط به خدا فکر می کنم.اونوقت صدای بارون به نظرم صدای خدا میشه و قطرات بارون که به صورتم میخوره انگار خدا داره نوازشم میکنه.واقعا ادم یه وقتایی چه اشتباهاتی می کنه .هیچ عشقی رونمیشه جایگزین عشق به خدا کرد.خدایا دوستت دارم .خدایا حافظ فاطمه عزیزم باش که تورو به یادم اورد

این چند روزه بارون و برف فکر کنم مهمون اکثر جاهای ایران بوده...
خدارو شکر...

چه جالب...آخه من هم صدای بارون رو یکی از نشونه های بارز صدای خدا می دونم...
درسته...جایگیزینش نیست...کاش همیشه داشته باشیمش و قدرش رو یدونیم...
چون نگه داشتن این عشق خیلی مشکله...

فریناز پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 11:41

میگما خودخودت جون میشه یه بارم ما اول بشیم نریم معتاد بشیم؟

اگه بگی نه از یه راه دیگه وارد میشما

این جا ما سکوت می کنیم شما دو تن با هم سخن بگویید...

خوب است آیا؟

بانو فریناز معتاد نشی یه وخ...اون وخ مجبور میشیم بیایم اصفهان ترکت بدیما...

فاطمه پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 11:45 http://mf-hamnafas.blogfa.com

سلام فاطمه جون
خوبی؟
مطلبت جالب و مفید بود
پیشم بیا خوشحال میشم

شاد باشی

سلام

خواهش می کنم.
چشم خدمت میرسم..
شمام سبز باشی

فریناز پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 11:45 http://delhayebarany.blogsky.com

آهنگت واسه من نمیخونه فاطمه!
لینکشو میذاری واسه دانلود؟ اگه داریش البته که فک کنم داشته باشیش که کدشو نوشتی

درست شد...

مشکل حل شد بانو

اگر مشکل وجود داشت احیاینا آهنگو آپلود میکنم واست

غزل پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 13:14

دیروز رفتیم خونه نوشین البته فقط من و عادله
خیلی دوست اشت میومدی و همچنین من
دختر کجاها سیر می کنی؟
نوشین ازم پرسید چرا فاطمه انقد متن هاش با فسردگی همراه؟
چی می گفتم؟!

من گاهی رو زمین گاهی ام آسمون...

خوشحالم که بعده چن سال همو دیدین...

بهش می گفتی خودشم نمیدونه...
فقط میدونه که این متنا خودشه...خوده خودش...

این متنا منم غزل...خوده من...

نازنین پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 14:45

سلام فاطمه عزیزم ...
آسمون رو خیلی دوست دارم
همیشه دلم میخواست میرفتم رشته نجوم

راستش شگفتی های آسمون بزرگی خدا رو بیشتر بهمون نشون میده

ممنون برای این پست خیلی خوب
کاش مال دی هم گذاشته بودی

همیشه موفق باشی عزیزم

سلام نازنین جان...

منم هم خیلی دوسش دارم...بی نهایت...

دی ماه رو هم می خواستم بزارم اما نشد...اگر عمری بود و تا سال دیگه بودم ایشالله دی سال دیگه واسه ماه تولد خودمون رو می نویسیم همزاد زمستونی!

تو هم موفق باشی بانوی بارون

خوده خودم پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 15:16

الان کنجکاو شدم ببینم مثلا اون راهه دیگه چی میتونه باشه!

نچ!

ای جان...

یعنی من فقط حال می کنم با وختایی که خوده خودم عصبانی میشه!!

بانو فریناز ایشون با شما بودن...

سیما جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 19:30

فاطمههههههههههههههههههههههههههههههه

سیما جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 19:32

خانم ما دوست داریمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
بوس بوس

با ما بودید؟

غزل جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 19:36

چی بگم ولی گاهی آدم خودش اشتباه میشناسه
بازم خودت بکاو فاطمه

نمی دونم شاید حق با تو باشه...

چشم...حتما...
مرسی غزلکم

سیما جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 19:37

فریناز شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 15:42

هی خدا شیطونه می گه برم بزنم همه چیو در به داغون کنما

حالا راه بعدیم بت میگیم دیگه
بگم که عینهو اون امید بودا همون سفینه هه تا خود همون جبار(شکارچی) پرتاب میشی که از ترس

فاطمه برو کنار قضیه جدی شده ها

خوده خودم عزیزم باید بیاد ببینه که با گفتن راه شما چی میشه بعد اگه خواست بگو شما...

نه میشه من کنار نکشم...
گفتم حالا که داری میفرستی فضا منم بفرستی خب...اصا دوتامونو میفرستی؟

غزل شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 19:32

خواهش بانو
به ندای دلت گوش بکن فاطمه ولی نزار تو رو تو خودش حل کنه طوری که چیزی ازت از حسواقعیت باقی بمونه

اتفاقا به همینم خیلی فکر کردم...بابت اون نظرتم خیلی خیلی ممنون...
ایشالله سره یه فرصت خوب برات همه چیرو می گم...
شاید فرصتش بیاد...
دعا کن بیاد

فقط همین

خوده خودم شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 20:57

یه یه یه یه یه

فاطمه جان خودت به ایشون توضیح بده که منظورمان (ye ye ye ye ye) میباشد!

ریز دیدمت الان

به روی چشم خوده خودم عزیز تر از حان...

منظور گونه ای زیان درازی البت از نوع مودبانه اش می باشد...

خوده خودم شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 20:58

والا!

فاطمه نری کنارا! ولی اگه رفتیم من خودم کنگ فو کارم میتونم از پس خودم بر بیام

او او...

تو که کنگ فو کار...فرینازم که کنگ فو کار ...

دیگه چه شود...

لباساتونم که خوشگله...ما دوس داریم...سیاهه...

راستی ما کنار نمی رویم...هستیم همین جا که صلح را برقرار سازیم

گل مریم شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 22:10

سلام
مطلب قشنگی بود، فقط کاش به هر ماه نمی کشید و هر هفته یه صورت فلکی رو توضیح میدادی

سلام....
خواهش می کنم...
آخه می خواستم تو هر ماه باشه که متناسب باشه ولی چشم اگه برسم حتما این کارو می کنم.

غزل یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 16:25

زمانه از تو هزاران شیبه ساخته است
هنر شناسم و شبه هنر نمی خواهم

.........

غزل سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 11:34

اگر بخوایم فرصت ها میاد نازنین
دلم برات تنگ شده و مشتاق دیدار روی زیبات هستم

آره...میاد...

غزل سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 19:11

امروز خیلی خوش گذشت؟؟

غزل چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 15:30

نمی آپی خواهر؟

به چشم...همین الان...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.