.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

ماه من

هوالغریب...


دی ماه من اومد... ماه من...

چقد بی سر و صدا اومدی امسال...

چقد نفهمیدم اومدنت رو... این پاییز انقدر درگیر بودم و نبودم که اصلا نفهمیدم روزای پاییز چطور گذشت... اونم روزایی که پاییز ترین پاییز زندگیم بودن...

چقدر حس می کنم امسال پر شدم و عمیق... اونقد ساکت و سرد شدم که خودم هم این همه تغییر رو باور نمی کنم...

چقدر وقتی به زندگیم و اتفاقاتش فکر می کنم به سکوت محض می رسم ... سکوتی که مهم نیس کجا باشم ولی منو در لحظه به گریه می رسونه.. حتی اگر سر کار باشم... حتی اگر وسط مهمونی باشم... و یا وقتی توی خلوت تنهایی اتاق خودمم ... اون وقته که به کاکتوس هام زل میزنم و ...


بگذریم...

خوش اومدی زمستون سپید و نجیب من...


زمستون باش و سپیدی برفت رو نشونم بده لطفا...